سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
برانکاردآرام آراممیرفتخش خشِ برگها...
لبِ تو/نمک.../نمی چسبد، بی تو/گیلاس...
وقت رفتن.../میگفت ، زودبرمیگردم/بوسه ، هنوز چشم براهست...
گفتی میز را بچین/می آیم/چقدر برف نشسته روی صندلی...
بازکرد/دکمه هایشرا ماه/درون شب گم شدیم...